black flower(p,98)

black flower(p,98)

آلفا قسمت آخر حرفش رو با لحنی امیدوارنه پرسید اما جفتش با لجبازی سرش رو به چپ و راست تکون داد.

دانگ‌ هی: نه اون فقط میخواد جای مین هیون رو پر کنه که نمی تونه....
اگه مین هیون گم نمی شد هیچ وقت پاش به خونمون و خانواده مون باز نمی شد.

شین یانگ: دانگ هی تقصیر اون نیست که ما مین هیون رو از دست دادیم.

شین یانگ با مهربونی گفت و دانگ هی اخم کرد.

دانگ هی: ما مین هیون رو از دست ندادیم اون فقط گم شده مطمئنم یه روز بر می گرده خونه.

شین یانگ آه کشید.

با اینکه پونزده سال گذشته بود اما دانگ هی به برگشتن مین هیون امیدوار بود.

خودش رو برای اومدن مین هیون آماده میکرد و برای اون روز برنامه می ریخت....

دانگ هی: من نمی تونم اون پسر رو دوست داشته باشم
کیونگسو داره سرنوشت و خوشبختی مین هیون رو می دزده..

شین یانگ: این تقصیر اون نیست.

شین یانگ گفت اما دانگ هی بی اهمیت بهش چشماش رو بست.

شین یانگ آرزو میکرد اگه همسرش نمیتونه اون پسر رو دوست داشته باشه
حداقل اینقدر ازش متنفر نباشه و قلبش رو نشکنه
چند دقیقه در سکوت کنار هم دراز کشیدند که بازم چند تقه به در خورد و خلوتشون رو بهم زد.

شین یانگ: بیا تو....

هودونگ در رو باز کرد و داخل اتاق رفت.

شین یانگ: چیزی شده؟

هودونگ سرشو تکون داد.

هودونگ: بله ارباب معلم خصوصی که لی سونبه توصیه کرده بودند. رسیده...
دیدگاه ها (۹)

black flower(p,99)

حمایت ؟ایدی پیج: https://wisgoon.com/jung_kook_bunny

black flower(p,97)

black flower(p,96)

black flower(p,229)

black flower(p,281)

black flower(p,273)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط